نوروز
جشنی بسیار کهنسال است و بسی کهن تر از هزاره ها و حکومت ها.
آیا
هخامنشی چنین جشنی برای آغاز سال نو داشته اند و آیا همواره روز یکم
فروردین و لحظه اعتدال بهاری و ورودی آفتاب به برج حمل ( بره ) را زمان
برگزاری این جشن می دانسته اند؟ برای پاسخ به چنین پرسش هایی باید نگاهی به
تقویم هخامنشی انداخت . در تقویم هخامنشی با توجه به کتیبه های به دست
آمده مانند سالنامه های بابلی و همچنین متن های خزانه و باروی تخت جمشید می
توان به دقت و به طور کامل زمان آغاز هر یک از ماهها و همچنین زمان دقیق
کبیسه ها و آغاز سال نو را تعیین کرد. زمان نوروز همواره برابر آغاز ورود
آفتاب به برج حمل ( بره ) دانسته شده که زمان دقیق اعتدال بهاری نیز هست.
دست کم از دوره ساسانی چنین مدارکی در دست است. این زمان یکم فروردین و
برابر با 21 مارس در تقویم میلادی است. بنابر این باید انتظار داشت که در
تقویم هخامنشی آغاز روز یکم از ماه یکم هر سال برابر با یکم فروردین با 21
مارس باشد.
نخست از نظر زمانی باید بدانیم
که روز آغاز سال نو در
دوره هخامنشی چه زمانی بوده است؟ آن طور که از کتیبه های دوران هخامنشی بر
می آید زمان آغاز سال نو زمان مشخص و دقیقی نداشته بلکه متغیر بوده و دلایل
آن بسیار پچیده است. بنابر مدارک باقی مانده در سرتاسر دوران هخامنشی،
زمان آغاز سال نو در دوره هخامنشی از 21 اسفند ماه ( 12 مارس ) تا 9
اردیبهشت ( 29 آوریل ) در نوسان بوده، ولی به طور کلی یک محدوده زمانی از
یکم فروردین ( 21 مارس ) تا سوم اردیبهشت ( 23 آوریل) را در بر می گرفته
است. بر اساس مدارک می بینیم که در سرتاسر دوران هخامنشی سالی که شروع سال
نو در 21 مارس ثبت شده سال سوم پادشاهی کمبوجیه است .
آمار نشان می
دهند که بیشترین روزی که در آن سال آغاز گشته روز 29 فروردین ماه ( 18
آوریل ) بوده و پس از آن بیشترین آمار برای روز آغاز سال نو، روزهای نهم،
یازدهم و نوزدهم فروردین ماه کنونی بوده است. نمودار زیر نشان دهنده روزهای
آغاز سال نو و تعداد کامل آنها در زمان پادشاهان هخامنشی است.
در
تقویم هخامنشی بر اساس محاسبه های بابلی ها، هر چند سال یکبار یک ماه کبیسه
را به ماه ششم یا ماه دوازدهم اضافه می کرده اند، که در این میان آغاز روز
اول ماه سیزدهم یا همان ماه کبیسه دوم نشان می دهد که آغاز این ماه در روز
یکم فروردین و چند روز پیرامون آن نگاه داشته می شده است. در دوره هخامنشی
9 بار ماه سیزدهم در سال های کبیسه با روز یکم فروردین آغاز شده است . با
اینکه مدارک به جا مانده از دوره هخامنشی یک محدوده زمانی متغیر را برای
آغاز سال نو نشان می دهند اما در این شکی نیست که سال نو در دوره هخامنشی (
یا دست کم سال اداری و رسمی ) با بهار آغاز می شده است. این گردش زمانی بر
اساس محاسبه های مشترکی بوده که بیشتر در بابل و توسط کاهنان بابلی و مغان
ایرانی ساکن بایل انجام می گرفته است گزارش های بسیاری گویای حضور مغان
ایرانی در بابل است و آنچنانکه می دانیم کارهای رصدی نجومی، تقویم و
گاهشماری همواره در دست روحانیون بوده است.
در تخت جمشید مدرک و
نوشته مستندی در دست نیست که نشان دهنده برگزاری نوروز در تخت جمشید باشد،
اما نمی توان پذیرفت که با شروع بهار و زنده شدن طبیعت و آغاز سالی تازه،
هیچ مراسمی برگزار نمی شده . اکنون می توان به بررسی نمونه هایی چند پرداخت
تا در این زمینه راهگشا باشند.
تالار آپادانا در تخت جمشید یکی از
بزرگترین و مهم ترین ساختمان های سکوی تخت جمشید است و از جمله نخستین طرح
های ساختمانی پیاده شده در این مجموعه بوده است. این کاخ به خوبی نشان می
دهد که به عنوان یک تالار بار یا کاخ تشریفاتی ساخته شده و طرح و ساخت آن
در زمان داریوش و خشایارشا انجام گرفته است. دیواره داخلی پلکان شمالی و
شرقی آن دارای نقوش برجسته بسیار زیبایی است که می توان آنها را به چند
گروه تقسیم کرد. نخست سربازان ایلامی هستند ودر پشت سر آنان به عنوان گروه
دوم بزرگان و بلند پایگان پارسی و مادی هستند که به صورت یک در میان به سوی
پلکان میانی در حال حرکت هستند. آنان در حال گفتگو با یکدیگر و یک همراهی
دوستانه هستند برخی دستان یکدیگر را گرفته اند و برخی برگشته و با کسی که
دست بر شانه آنها گذاشته مشغول صحبت هستند. البته حالت گفتگو تصویر نشده
بلکه به بیننده القاء می شود. بیشتر این بزرگان شاخه ای از یک گل نیلوفر
آبی در دست دارند. در پلکان میانی این ساختمان دو نقش بر جسته وجود داشت که
بعدها از جای خود بیرون آورده شده و به تالار خزانه برده شده و در آنجا
نصب گردیده است. این نقش که اکنون به نقش بار عام خزانه معروف است و دراصل
از آن تالار آپادانا بوده صحنه بار در برابر پادشاه است و آن طور که شواهد
نشان داده اند این شاه خشایارشاست مه داریوش شاه و ولیعهد هر دو در این
صحنه گلی در دست دارند، گر چه این نقش بعدها به صورت یک نقش ثابت همیشگی و
تشریفاتی هخامنشی در آمد، اما در بسیاری از این نقوش که جزییات و حالت ها
به خوبی رعایت شده و حالتی طبیعت گرایانه را به تصویر کشیده اند گویای این
است که همگی این افراد با گلهایی که در دست دارند باید در زمانی در این
حالت حاضر می شده اند که فصل و زمانی مناسب برای رویش گل بوده ( بحث مصنوعی
بودن این گلها به دلایل گوناگون مردود است ) . آن طور که از گزارش های
تاریخی بر می آید، ایرانیان همواره به باغ ها و پردیس ها توجه ویژه ای
داشته اند ، حفاری های پاسارگاد نیز نشان داد که کاخ های هخامنشی پاسارگاد
در میان باغ ها و جویبارها قرار داشتند. سراسر تخت جمشید نیز آکنده از نقش
گلها و گیاهان است. بنابر این وجود این گلها می تواند گویای این باشد که
محصول همین باغ ها بوده اند، حیاط ها و باغ هایی که شاید در پایین سکوی کاخ
ها قرار دادشته و گیاهان مورد نیاز توسط باغبانان سلطنتی در آنها کاشته می
شده است. از نظر زمانی هنوز هم بهترین زمان برای شکوفایی گل ها در فارس،
ماه فروردین واردیبهشت است، به ویژه برای گل نیلوفر آبی که فصل های دیگر
مناسب نیستند پس زمان این صحنه را می توان نیمه آغازین بهار دانست.
نقوش
دیگر پلکان شرقی و شمالی آپادانا به کسانی اختصاص دارد که آنها را باج
آوران و یا خراج گزاران نام داده اند، به این خاطر که آنان در حال آوردن
خراج ها و باج های سرزمین خود به حضور شاه شاهان هستند. این گفته نمی تواند
درست باشد. همان گونه که گفته شد از نقوش از نظر حالت بسیار طبیعت گرایانه
تصویر شده اند، گرچه به شیوه پیکرتراشی هخامنشی ساخته شده اند. اگر شمار
افراد هر گروه از نمایندگان هر کشور بیش از این بود یا چیزهایی که با خود
می آورده اند هدایای دیگری هم بود یا بیشتر بود، هنرمند می توانسته به
راحتی آن تعداد را هم با تقسیم بندی مناسب به تصویر شده اند. هدایا نیز اگر
بیشتر از این بوده هنرمند می توانسه با نشان دادن تصاویر دیگری انبوهی و
حجم کلان آنها را نشان دهد. پس اگر میزان هدایا همین بوده، نمی توان گفت که
به عنوان باج و خراج سالانه یک سرزمین به شاه داده شده است، چرا که چنین
میزانی از هدایا هرگز نشان دهنده خراج سالانه یک سرزمین نمی تواند باشد. یک
کاخ تشریفاتی هم مکان مناسبی برای حمل خراج سالانه کشورها نبوده و هرگز
چنان حجم انبوهی از اموال گوناگون لزومی نداشته که در آن مکان گردآوری شود.
از نظر مکانی شوش به عنوان یک مرکز اداری و حکومتی مکان مناسب تری به نظر
می رسدو پس اگر این اشیاء و حیواناتی که به حضور شاه برده می شوند، خراج
نباشند، هدیه هستند هدیه هایی از سوی نمایندگان هر کشور به شاه چهره های
آرام، شادمانه و لبخندهای مردمان کشورهای تابع هیچ نشانی از اجبار یا ترس و
وحشت ندارد که این اجبار و ترس در نقوش آشوری فراوان دیده می شود. پس اگر
اینان هدیه آوران هستند . برای چه به شاه هدیه می دهند؟ سه فرض را می توان
در اینجا مطرح کرد، یکی روز تولید شاه آن گونه که در کتاب آلکیبیادس
افلاطون آمده یونانیان را رسم جشن گرفتن در روز تولد برای ایرانیان یاد
کرده اند فرض دیگر برای سالروز به تخت نشستن پادشاه است که نباید زیاد به
آن توجه کرد. چرا که به تخت نشستن هر شاه گرچه سرآغاز تاریخ دوران سلطنت
همان شاه است و تاریخ ها را از آن به حساب می آورند، اما این در برگیرنده
مرگ پدر شاه نیز هست. در میان هخامنشیان پدران دارای جایگاه و اهمیت ویژه
ای هستند، چون همواره شاهان هخامنشی در کتیبه های خود پدران خود را معرفی
کرده و با تاکید از آنان سخن گفته اند
پس چنین جشنی در این مورد
نمی تواند درست باشد. مگر این فرض که این مراسم به عنوان یک مراسم معارفه
پس از به تخت نشستن و بافاصله زمانی از مرگ شاه پیشین باشد.
فرض سوم
جشنی است که شاید برای آغاز سال نو یا آغاز بهار برگزار می شده و این
هدایا برای آغاز سال نو به شاه داده می شده است. همانند این مراسم در دوره
ساسانی برگزار می شده و امروزه نیز همچنان پا برجا واستوار است و آن عیدی
دادن و هدیه گرفتن در این زمان است.
از سوی دیگر مردمانی که با
هدایا به سوی پادشاه می روند از کشورهای گوناگونی هستند و هر یک پوشاک
سرزمین خود را به تن دارند. مردمان ساکن سرزمین های سردتر شمالی با پوشاک
گرم و کاملا" پوشیده خود و مردمان سرزمین های گرم جنوبی چون مصریان و
حبشیان و هندیان نیز با پوشاک کم و خنک خود ظاهر شده اند. برای نمونه
هندیان بانیم باز و پاهای برهنه در حال حرکت به سوی کاخ هستند و این پوشاک
سنتی نشان می دهد که از نظر زمانی این رویداد در زمانی انجام می شده که هوا
دارای اعتدال بوده، به طوری که مردمانی با پوشاک گرم خود و مردمانی با
پوشاک اندک خود به راحتی در کنار هم قرار گرفته اند. چنین زمانی تنها در
اوایل فصل بهار منطقه امکان پذیر است ( در پاییز به دلیل آغاز بارندگی در
این منطقه، برای افراد ایجاد مشکل می کرده است) با توجه به تابستان بسیار
گرم این منطقه و لباس های گرم، نمایندگان سرزمین های گرم و زمستان سرد
منطقه که بی شک نمایندگان سرزمین آفریقایی یا هند به آن خو ندارند، تنها
زمان مناسب برای قرار گرفتن این افراد با هم در یکجا می تواند نیمه آغازین
فصل بهار باشد. پوشاک بزرگان و نجبای پارسی و مادی هم گویای این امر است.
مادی ها پوشاک بسته و گرم خود را با شلوارهایی یکپارچه که اغلب چرمین بوده و
رداهای آستین دار بلند با آستین های آویخته به تن کرده اند در حالی که
پارسیان با جامه های گشاد و چین دار و خنک خود با آنان همراه هستند.
نقش
سوم در پلکان های اپادانا نقش شیر و گاو است که در کاخ های دیگر نیز دیده
می شود. تاکنون تعبیر های بسیاری برای این نقش ارائه شده است ، مانند شیر
ایران که گاو بابل را می درد یا تعبیر های دیگری که بیشتر آنها نادرست
هستند. در این نقش چون هیچ نوشته یا اثر مشابه نوشته داری از آن در دست
نیست، نمی توان با اطمینان کامل از آن سخن گفت تنها به دست آمدن مدارک تازه
در آینده می تواند روشنگر این مطلب باشد اما برخی تعبیر های ارایه شده
برای این نقش جنبه نجومی دارد. در یکی از این تعبیر ها گاو به عنوان صورت
فلکی ثور و شیر به عنوان صورت فلکی اسد معرفی شده است پدیدار شدن ثور در
آسمان صبح نشانه آمدن بهار بود در نیمه زمستان صورت فلکی اسد در کنار نصف
النهار قرار می گیرد، در حالی که ثور در غرب غروب کرده و ناپدیده می شود.
بنابر این نظر شیر به عنوان طالع و غلبه کننده بر ثور در حال مرگ نموده شده
است. البته صورت فلکی گاو در آن زمان جزو صورت های فلکی منطقه البروج
نبوده کهن ترین لوح میخی که از 12 شکل صورت های فلکی یکجا و به تنهایی نام
می برد لوحه ای است به خط میخی بابلی معروف به لوحه VAT 4924مربوط به 9
اردیبهشت سال 419 پیش از میلاد، یعنی زمان پادشاهی داریوش دوم هخامنشی. در
این متن ازدوازه شکل صورت های فلکی که ما امروزه می شناسیم . با همان تقسیم
بندی های فرضی دوازه به جای صورت های فلکی گاو، خرچنگ و سنبله صورت های
فلکی و ستارگان پروین، بر ساوش و سماک اعزل قرار دارند . بعدها تنها تغییری
که در این فهرست به وجود آمد این بود که یونانیان گاو و خرچنگ و سنبله را
جایگزین پروین و بر ساوش و سماک اعزل کردند. پس در آن زمان صورت فلکی گاو
جزو صورت های فلکی منطقه البروج به شمار نمی آمده، اما در هر صورت یکی از
دهها صورت فلکی شناخته شده برای رصد کنندگان آسمان بوده است. می دانیم که
بسیاری از تصویرهای صورت های فلکی در بابل پس از تصرف بابل به دست کاسی ها
در آنجا پدیدار می شوند. کاسی ها نیز خود از مردمان آریایی بودند که در
زاگرس می زیستند و از مهاجران آریایی پیش از مادها و پارس ها بوده اند.
شاید این عقاید و صورت های فلکی همراه آنان به بابل رفته باشد و کاهنان
بابلی آن را تکامل بخشیده باشند، تا پس از سال ها این صورت های فلکی بر
اساس واحد بیرو بابلیان که برابر یک دوازدهم بود، دارای یک تقسیم بندی
دوازده گانه شد. برخی تعداد گلبرگ های رزت های تزئینی در کاخ ها را نیز
نشانه همین می دانند بدین معنی که تعداد 12 گلبرگ نشانه 12 ماه سال است. در
صورتی که رزت های دارای سیزده، چهارده و هشت گلبرگ هم وجود دارد.
صورت
فلکی حمل یا بره در آن زمان شناخته شده بود ومعرف اغاز سال بود. با طلوع
آفتاب در برج حمل بود که بهار آغاز می گشت، در حالی که امروزه دیگر آفتاب
در برج حمل طلوع نمی کند بلکه در این مدت به خاطر حرکت تقدیمی زمین از 2000
سال پیش نقطه طلوع آفتاب از حمل وارد صورت فلکی حوت شده است و در حوت طلوع
می کند، اما هنوز همان اصطلاح کهن به کار برده می شود. شاید پس از طلوع
افتاب در برج حوت باشد که رسم گذاردن ماهی بر سر سفره سال نو رایج گشته
است، به ویژه آنکه در برخی مناطق رسم بر این است که حتما" باید دو ماهی
درون تنگ باشند، یعنی همان نماد دو ماهی در صورت فلکی حوت. آیا در آن زمان
که آفتاب در برج بره طلوع می کرده، بره در مراسم سال نو دارای نقشی بوده؟
در خود تخت جمشید در نقوش برخی پلکانها افرادی را نقش کرده اند که به همراه
خود ظرفها، خوراکها و بره به همراه می برند. پوشاک این افراد تردیدی باقی
نمی گذارد که اینان روحانیان پارسی و مادی هستند. این افراد چیزهایی را که
با خود حمل می کنند برای مراسمی ایینی به همراه می برند، نه آن گونه که
تصور کرده اند برای شاه خوراک می برند. بردن این همه بره های زنده و آماده
نشده برای خوراک به درون محوطه تشریفاتی کاخ بی معنی است. مراسمی که در این
کاخ ها انجام می گرفته بدون شک شامل قربانی کردن بره بوده متاسفانه نمی
توان گفت که دقیقا" چه مراسمی در این کاخ ها برپا می شده، مراسمی مانند
مراسم لن ( lan) که در گل نوشته ها باوری تخت جمشید فراوان از آن یاد شده
احتمال بیشتری دارد . از نظر زمانی نیز این مراسم آیینی ترتیب و نظم و زمان
خاصی نداشته است. تنها می توان تصور کرد که اگر در مراسم آیینی چنین
پیشکشی ها و رسومی انجام می گرفته و اگر برای برگزاری مراسمی برای آغاز سال
نو و آغاز بهار مراسمی برگزار می شده است. شاید از همین شیوه پیروی شده
باشد. موادی که در مراسم آیینی لن برای پرستش و نیایش خدایان آورده می شده،
شامل خوراک های گوناگونی مانند گوسفند، گندم، آرد، شراب ، آبجو، جو،
انجیر، خرما، بوده. این خوراک ها همه به درگاه خدایان پیشکش می شده و
احتمالا" پس از تبرک آن طور که از متن گل نوشته ها بر می اید میان افراد و
مردم تقسیم شده از این میان گندم، آرد، شراب، جو و خرما هر یک به نوعی تا
کنون در سفره هفت سین حضور دارند. گندم و جو به عنوان سبزه، ارد به عنوان
نان، شراب به عنوان سرکه، البته گفته می شود در گذشته جامی از شراب نیز بر
سر خوان نوروزی قرار می داده اند. خرما نیز در برخی از سفره های هفت سین
نهاده می شود و آن طور که آمده شاهان ساسانی در صبح روز نوروز از شیری که
در آن خرما انداخته بودند می نوشیدند. شاید پس از تغییر جایگاه طلوع آفتاب
از برج حمل به حوت بره جای خود را به ماهی داده باشد و این رسم که در خوراک
روز عید نیز ماهی گذشته می شود به همین دلیل بوده آوردن حبوبات و غلات
برای مراسم سال نو بدون شک از همین گونه رسم هاست که بسیار نیز کهن است،
شاید پیشینه آن به دوران آغاز فن کشاورزی بشر بر گردد که همواره از قدیمی
ترین روایت ها بوده است. در عهد عتیق در سفر پیدایش امده و هابیل گله بان
بود و قائن ( قابیل) کارکن زمین بود. و بعد از مرور ایام واقع شد که قائن
هدیه ای از محصول زمین برای خداوند آورد. ( باب چهارم 3-2 ) پس شاید بتوان
پیشینه این جشن را به قدمت بشر و تولید خوراک دانست . از آغاز خوان نوروزی
باید با همین دانه ها و سبزه ها آغاز شده باشد و درگذر زمان چیزهای دیگر
نیز بدان ها افزوده شده است. گفته هایی از نویسندگان و تاریخ نویسان دوره
اسلامی در دست است که از این رسم در دوره ساسانی و حتی دوره اسلامی سخن می
گوید. آن گونه که در کتاب المحاسن و الاضداد آمده ( مردی خوش نام و خوش
شگون بامداد نوروز به حضور شاه بار می یافت و میزی سیمین روبه روی او می
نهاد. در کنار میز، کلوچه هایی گذشته شده بود که از حبوب گوناگون مانند
گندم، جو، ارزن، نخود، عدس، برنج، کنجد و لوبیای پخته تشکیل شده بود. وی
هفت دانه از هر یک از انواع این دانه ها را بر می داشت و از روی آنها
پیشگویی می کردند و شکل آنها را به فال نیک می گرفتند. در این گفته ها به
خوبی دیده می شود که عدد هفت تا چه اندازه مورد توجه است. کهن ترین نمونه
ای که در آن به سفره هفت سین با عدد هفت اشاره شده، نوشته ابوریحان بیرونی
است که آورده است : ( چون جمشید بر اهر یمن که راه خیر و برکت و بارش باران
و سبز شدن گیاهان آغاز شد و هر کشتزار و شاخه و درختی که خشک شده بود سبز و
تازه شد و به همین دلیل مردم گفتند روز نو یعنی روزی جدید و دوری تازه پس
هر کسی از راه تبرک و یادمان، در این روز در ظرفی جویی کاشت، سپس این رسم
در ایران باقی ماند و از آن پس مردم در نوروز در هفت ظرف، هفت نوع غله می
کاشتند و سبز می کردند و با دیدن چگونگی رویش این سبزه ها، خوبی و بدی
محصولات و وضعیت زندگی و کشت و کار را در سال نو پیش بینی می کردند.
پس
گیاهان و سبزه ها موارد اصلی سفره هفت سین را تشکیل می داده اند و شاید
این گفته که هفت سین از هفت سینی گرفته شده درست باشد یا شاید در دوران
اسلامی هفت سبزه را به صورت هفت سین خوانده اند چرا که این رسم از رسوم پیش
از اسلام است و در آن زمان حرف سین معنی نداشته تا بر اساس یکی از حروف
الفبای پس از اسلام خوان نوروزی چیده شده و به آن نام خوانده شود. شماری از
چیزهایی که بر خوان نوروزی قرار می گیرند و از مهم ترین بخش های سفره هفت
سین هستند خود با حرف سین آغاز نمی شوند، مانند آئینه، ماهی، انار، آتشدان،
شیرینی، اب ،نارنج، تخم مرغ ، شیر، و .... نیاز به گفتن نیست که هر یک از
چیزهایی که بر خوان نوروزی قرار می گیرند مفهوم و معنای عمیقی دارند که
ریشه در تاریکی و تاریخ دارد. اما همه چیز بر سر سفره هفت سین به طور کلی
از یک چیز سخن می گویند و آن آغاز رویش و برکت شکوفایی جهان و هستی است.
آیا
تخت جمشید خود این را بیان نمی کند. سرتاسر تخت جمشید آکنده از نقش گلها و
گیاهان درحال رویش و اوج شکفتگی است سرتاسر دیواره ها و فاصله نقش ها،
حاشیه ها و حتی درهای آرامگاهها نیز با گل های نیلوفر آبی و گل های رزت
پوشیده شده . فاصله میان گروه های نمایندگان در نقوش پلکان های شمالی و
شرقی آپادنا درختان کاج به تصویر کشیده شده است. بر کناره پلکان ردیفی از
گیاهان دیده می شود که اختلاف ارتفاع آنها نمایانگر رویش گیاهان به سوی
بالاست و این حرکت را القاء می کند. حتی بر بالای ستون ها و گردن گاوهای سر
ستون نیز این گلها نقش شده اند و در واقع سراسر مجموعه تخت جمشید دارای
تصویرهایی از رویش گیاهان و شکفتگی و زنده شدن طبیعت است. به سخن دیگر
تکرار آفرینش جهان به دست اهورامزدا است، مگر نه اینکه داریوش وخشایارشا
ودیگر فرمانروایان هخامنشی در سرآغاز کتیبه های خود به ویژه درتخت جمشید
این گفته را تکرار می کنند: ( خدای بزرگ است اهورامزدا، که این زمین را
آفرید، که آن اسمان را آفرید که مردم را افرید که شادی را برای مردم آفرید )
همه چیز در این مجموعه گویای آفرینش، بهار، شکوفایی و تازه شدن است.